سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیاطین سرخ

 وین رونی ستاره انگلیسی باشگاه منچستریونایتد در صحبتهایی اعلام کرد که می خواهد بازوبند کاپیتانی تیم ملی انگلیس و یونایتد را بربازو ببندد

این ستاره 25 ساله که در سال 2004 از اورتون به یونایتد پیوست، اکنون یکی از باتجربه ترین بازیکنان تیمش است

 با وجودی که او زیاد پرسن و سال نیست ولی به خوبی یونایتد را به جلو می راند.رونی در صحبتهایی به خبرنگاران گفت:« من بازوبند کاپیتانی تیم های انگلیس و یونایتد را بربازو بسته ام ولی دراختیار داشتن پست کاپیتانی این دو تیم به صورت دائم، افتخار بزرگی برای من خواهد بود.ما بازیکن جوان زیادی را در منچستر داریم و می دانید که آنها مشغول طی کردن چه روندی هستند. من همیشه به شدت تلاش کرده ام. اگر از چیزی راضی نباشم، این را همیشه می گویم. برای بازیکنان جوان خیلی خوب است که ببینند که اوضاع برای تو هنوز مهم است و تو هنوز به پیروزی فکر می کنی.»

این درحالی است که معمولا کاپیتان های یونایتد از بازیکنان خط میانی و یا خط دفاعی بوده اند ولی گاهی وقتها هم فورواردهایی بازوبند کاپیتانی تیمهای باشگاهی یا ملی را بربازو بسته اند. آلن شیرر، کاپیتان نیوکاسل بوده، فصل گذشته کارلوس تبس بازوبند سیتی را بربازو می بست و تابستان امسال با جدایی سسک از آرسنال روبین فان پرسی کاپیتان این تیم شد.

رونی با وجود تنها 25 سال سن، 72 بازی ملی برای انگلیس برگزار کرده و 28 بار برای تیم ملی کشورش گلزنی کرده است.


+نوشته شده در یکشنبه 90/7/10ساعت 3:3 عصرتوسط محمد | نظرات ( ) |



منچستر یونایتد

قابل تصور نبود که با وجود درخشش در نیمه ی اول فصل 2010/2011 او به نیمکت فرستاده شود و حتی در دیدار فینال لیگ قهرمانان روی نیمکت هم قرار نگیرد. دیمیتار برباتوف مهاجم بلغاری منچستریونایتد فصل پیش درخشش فوق العاده ای داشت و رکوردهای بسیاری را از خودش برجای گذاشت. هتریک یک بازیکن یونایتدی پس از 64 سال مقابل لیورپول و زدن 5 گل در یک بازی مقابل بلکبرن باعث شد تا نام او به تاریخ لیگ برتر و منچستریونایتد الصاق شود. اما اوج گیری ناگهانی خاویر هرناندز و زوج هماهنگ او با وین رونی ، باعث شد تا بربا از دایره توجهات فرگی خارج شود و تبدیل به سومین انتخاب او در بین مهاجمین منچستریونایتد شود. با هماهنگی و درخشش فوق العاده ی زوج هرناندز و وین رونی به نظر میرسد که این دو برای سالهای آتی نیز چنین نقشی را در منچستریونایتد حفظ خواهند کرد و این کار را برای بربا دشوار خواهد کرد. دیمیتار برباتوف با قراردادی سی میلیون پوندی از تاتنهام به منچستریونایتد منتقل شد و حضور خودش با پیراهن شماره 9 قرمزها را آغاز کرد. بربا از نخستین بازیش برای یونایتد موثر بود و در دیدار مقابل لیورپول برای کارلوس توز یک پاس گل مهیا کرد و نمایش قابل قبولی داشت. آن هم برای کسی که تا آخرین لحظات فصل نقل و انتقالات درگیر آن پروسه بود و فرصتی کافی برای تمرین کردن با تیم در اختیار نداشت. اما او همواره به دلیل سبک بازی آرام و ساکن و با حوصله اش مورد انتقاد بود و به نظر میرسید که نمی تواند با ضد حمله های خاص منچستریونایتد کنار بیاید.این در حالی بود که بربا در طول دو فصل گذشته همواره از نظر تعداد گل و پاس گل در بین سه بازیکن اصلی منچستریونایتد بود. اما به دلیل خصوصیت اخلاقی و سبک بازیش که هر دو آرام و به دور از جنجال آفرینی ها و جلب توجهات بودند ، چنین عملکردی چندان مورد توجه واقع نمیشد و منتقدین همچنان بر صحبت های خودشان پافشاری میکردند.اما در فصل گذشته بربا موفق شد تمامی این انتقادات را پشت سر گذاشته وبا عملکرد مثبت و نمایش های درخشانش ، اعتماد هواداران و منتقدان را به دست بیاورد. اما با این وجود شایعاتی مبنی بر فروش او وجود دارد و چند باشگاه از فرانسه و آلمان و ایتالیا خواهان خرید این بازیکن شده اند. با وجود اینکه فرگوسن صحبت از فروش او را رد کرده است ، اما از رفتارها و حرکات او به نظر میرسد که شاید دیگر شاهد حضور این مهاجم بلغاری در اولدترافورد نباشیم. بازیکنی که هنوز با وجود ذخیره نشین شدنش در یونایتد ، از کیفیت و ارزش بالایی برخوردار است و کلاس بالای بازیش را حفظ کرده است. ویژگی هایی که شاید کمتر مهاجمی در سطح درجه یک فوتبال اروپا از آنها برخوردار باشد ، اما به دلیل مسائل و مشکلاتی دیگر ، دیگران آنها را کمتر مورد توجه قرار میدهند.

این بلغاری دارای تکنیک و مهارتی در سطح جهانی است و همچنان این شاخصه را حفظ کرده است.مهاجم های کمی در اروپا هستند که به طور همزمان از تکنیک و قدرت بدنی خوبی سود ببرند و بربا یکی از آنهاست. که البته مهارت ها تکنیکی و استعدادهای فردی او از بسیاری از همتایانش در اروپا برتر است. قدرت دریافت و کنترل توپ ها و همکاریش با دیگر مهاجم تیم و یا هافبک ها ، همچنان مثال زدنی است .حتی با وجود ضعفی که او اغلب در بازی با سیستم های تک مهاجمه دارد ، اما در فصل گذشته او از این نظر نیز تغییر مثبتی کرده بود و با استفاده از هوش بالای خودش در عمق دفاع حریف قرار میگرفت و فضا را برای وینگرها و هافبک های هجومی تیم مهیا میکرد تا بتوانند برای خودشان موقعیت گل ایجاد کنند و تیم حریف را تحت فشار قرار دهند. آرامش ذاتی و قدرت بالای حفظ و کنترل توپ توسط او باعث میشود تا سایر عناصر هجومی تیم فرصت کافی برای جایگیری و نزدیک شدن داشته باشند. شتابزدگی و عجله در تصمیمات بربا دیده نمی شود و اغلب با تکیه بر همین آرامش و مهارت ها بهترین انتخاب را داشته است. این همکاری و ارتباط نزدیک با سایر عناصر تهاجمی تیم توسط او به زیباترین و تماشایی ترین شکل ممکن رقم میخورد و به طور مثال میتوان از دیدار فینال جام اتحادیه برابر استون ویلا در سال 2010 نام برد که بارها با حرکات های پا به توپش با سایر بازیکنان 1-2 میکرد و یا پاس های نمایشی و تماشایی برای آنها ارسال میکرد. مهارت های پاسوری او بسیار جالب توجه است و در مواردی حتی هافبک های طراح درجه یک اروپا را نیز به چالش فرا میخواند. شاید بربا بدون در اختیار داشتن توپ بازیکن بی خطری باشد ، اما به محض گرفتن آن ، میتواند لحظاتی خطرناک برای تیم حریف رقم بزند و به خصوص با پاس های کوتاه خطرناکش در عمق دفاع حریف باعث خلق فرصت گلی خطرناک برای منچستریونایتد شود. ویژگی ای که در کمتر مهاجمی در اروپا دیده میشود .

در کنار سایر عواملی که در بالا مطرح شد ، نباید قدرت و کیفیت مثال زدنی بربا در شوتزنی و ایجاد لحظه های زیبا و دیدنی را از یاد برد. اگر فرصت و فضای کافی برای این کار را در اختیار داشته باشد ، فنی ترین و دقیق ترین ضربات را از او شاهد خواهیم بود. به طور مثال در بازی با اورتون در خارج از محوطه جریمه و در بازی با ساندرلند در داخل آن، او موفق شد با آرامش و در عین حال با دقت ، با ضربه ی بیرون پا ، توپ را به درون دروازه حریف بفرستد. ضربات قیچی و برگردان های این مهاجم بلغاری نیز در این 3 فصل اخیر تبدیل به یکی از خصوصیات بازی او شده و هر فصل طرفداران انتظار چنین گل هایی از او را دارند. که البته در فصل پیش چنین توقعی به بهترین نحو از سوی او بر آورده شد و در بازی با لیورپول روی سانتر نانی موفق شد روی یک برگردان زیبا ، په په رینا را تنها وادار به تماشای این گل کند یا مثلا پیش از این نیز در فصل 2009/2010 او در دیدار برابر بلکبرن شوت پاتریس اورا که در حال بیرون رفتن از زمین بود را کنترل و آن را تبدیل به یک ضربه ی قیچی کرده و دروازه تیم حریف را باز کرده بود. چنین توانایی و مهارتی باعث شده که او حتی از چنین فرصت های مرده ای گلسازی کند و بتواند کیفیت و ارزش های خودش را نشان بدهد. شاید او دیگر آن مهاجم تمام کننده تاتنهام نبوده و از این نظر قابل مقایسه و رقابت با امثال خاویر هرناندز یا حتی کارلوس توز نباشد ، اما قدرت او در به ثمر رساندن چنین گل های زیبایی در طول فصل در کلاسی جهانی قرار دارد و او را از سایر مهاجمین متمایز می سازد. البته این خصوصیات شاید تمام چیزهایی نباشد که یک مهاجم به آن احتیاج دارد ، اما نباید از یاد برد که هیجان و زیبایی فوتبال به خلق چنین لحظات و فرصت هایی است و این دسته از بازیکنان به همین دلیل باید بیشتر مورد توجه واقع شوند.

با این وجود شایعاتی درباره فروش او به پاری سن ژرمن یا رفتنش به سری آ شنیده میشود، اما به نظر میرسد بربا هنوز حرف های زیادی برای گفتن دارد و میخواهد بماند. شماره 9 یونایتدها بازیکن جنجال سازی نیست و با وجود نیمکت نشینی هایش در نیم فصل دوم و از دست دادن فینال اروپا ، شکایتی نکرد و در صحبت هایش اعلام کرد که تلاش بیشتری برای رسیدن به ترکیب اصلی یونایتد به کار خواهد برد. و البته او همواره از عشق و تعهدش برای ماندن در اولدترافورد سخن گفته و تمایلی برای خروج از جمع شیاطین سرخ نشان نداده است. عشق وعلاقه ای که او را با جنجالی زیاد از وایت هارت لین به منچستریونایتد کشانید و همچنان باعث ادامه دادن او در یونایتد میشود. با نمایش درخشان فصل پیش او دیگر فشاری مضاعف از سوی منتقدینش نیز دریافت نمی کند و میتواند با آرامش بیشتری تمرین کرده و برای فصل جدید آماده شود.و البته به نظر نمی رسد که حفظ کردن مهاجمی مجرب و با تجربه که چنین مهارت ها و استعدادهایی فردی داشته و حالا سابقه ی آقای گلی جزیره را نیز در در پرونده خودش درج کرده است ، تصمیمی غیر منطقی باشد. او فصل پیش با دقایق بازی کمتر و بدون زدن ضربات پنالتی آقای گلیش را با کارلوس توز شریک شد ، و اگر چنین فاکتورهایی را مدنظر قرار بدهیم ، ارزش کار او بیشتر مشخص می شود. منچستریونایتد فصل آینده در چندین جام حضور خواهد داشت و برای تکرار قهرمانی در لیگ برتر و رسیدن به مراحل بالای لیگ قهرمانان اروپا ، آنها نیاز به نیمکتی قوی و بازیکنانی با کیفیت و با تجربه دارند و بهترین راه حفظ بازیکنان خوب و درجه یک فعلی است. تصمیمی که احتمالا از سوی فرگوسن نیز گرفته خواهد شد. باید منتظر بود و دید......


+نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 6:25 عصرتوسط محمد | نظرات ( ) |



منچستر یونایتد

" ما او را دزدیدیم." یک سال قبل وقتی یونایتدها خاویر ارناندس را با رقمی بسیار پایین به خدمت گرفتند، سر الکس فرگوسن با خوشحالی این جمله را به زبان آورد و در پایان فصل و با بازی های درخشانی که ارناندس در الدترافورد به نمایش گذاشت، ثابت شد که خوشحالی فرگوسن بی دلیل نبوده است.

 

یونایتدها در آوریل سال گذشته به طور غیر منتظره ای اعلام کردند مهاجم 22 ساله تیم چیواس گوادالاخارا را با قیمتی در حدود 8 میلیون پوند به خدمت خواهند گرفت. چیزی شبیه به قمار در مورد بازیکنی که تجربه ای از بازی در لیگ دشواری مانند انگلیس را نداشت.

اما ارناندس بعد از انتقال به الدترافورد، حتی پیش از آنکه پیراهن منچستریونایتد را به تن کند به سرعت توانایی های فوق العاده اش را به نمایش گذاشت.

اگرچه جام جهانی 2010 برای مکزیکی ها چندان خاطره انگیز نبود و آنها در همان مرحله یک هشتم نهایی مقابل آرزانتین شکست خوردند و از دور رقابت ها حذف شدند، اما ارناندس درخشید و و با گلزنی در مقابل فرانسه وآرژانتین نشان داد که آماده رویارویی با بهترین مدافعان مرکزی دنیا از جمله ویلیام گالاس و مارتین دمیچلیس است.

با حذف مکزیک از جام جهانی، ارناندس به انگلیس رفت و از همان اولین بازی در دیدار کامیونیتی شیلد مقابل چلسی گلزنی هایش را آغاز کرد  و نشان داد که یونایتدها چه خرید خوبی انجام داده اند؛ درخششی که در تمام طول فصل ادامه پیدا کرد.

در ابتدای فصل بسیاری او را مهاجمی برای آینده منچستریونایتد توصیف کردند اما با مشکلاتی که برای رونی به وجود آمد و همچنین ناآمادگی او، این ارناندس بود که به عنوان زوج دیمیتار برباتوف، به ترکیب اصلی راه پیدا کرد.

او در چند بازی ابتدایی گلزنی نکرد که البته برای بازیکنی که اولین فصل حضورش در لیگ برتر را سپری می کرد، چندان عجیب نبود تا اینکه او در پنجمین دیدار رسمی ای که برای یونایتدها انجام داد، دروازه والنسیا را در چمپیونزلیگ باز کرد و بعد از آن در 5 بازی، موفق شد 4 بار دیگر گلزنی کند.

این شروع طوفانی حتی تعجب فرگوسن را نیز برانگیخت و تایید کرد که انتظار داشت این مهاجم جوان برای سازگار شدن با فوتبال انگلیس به زمان بیشتری نیاز داشته باشد. رونی نیز که در آن مقطع تنها یک گل برای منچستریونایتد به ثمر رسانده بود، ارناندس را بهترین خرید فصل توصیف کرد.

آمادگی بالای ارناندس موجب شد تا دیگر فرگوسن نیاز به زمان دادن به او برای کسب تجربه در فوتبال انگلیس نداشته باشد. او حتی زمانی که در ترکیب اصلی قرار نمی گرفت، ذخیره طلایی تیمش بود و هر وقت لازم بود به جای رونی یا برباتوف به میدان می رفت.

ارناندس سال جدید را نیز با گلزنی آغاز کرد و موفق شد در 6 دیدار، 4 گل به ثمر برساند که دو گل او موجب پیروزی یونایتدها مقابل وست بروم و ساوتهمپتون شد. به این ترتیب، او هر هفته کار را برای فرگوسن دشوار تر می کرد و سرمربی اسکاتلندی نمی تواند از او برای قرار گرفتن در ترکیب اصلی چشم پوشی کند.

اما اهمیت ارناندس در مقطع پایانی فصل بیشتر نمایان شد، زمانی که او به اعتماد فرگوسن به خوبی پاسخ داد. دو گل او در دیدار برگشت مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان مقابل مارسی، شیاطین سرخ را به مرحله بعد رساند، جایی که آنها باید با چلسی روبرو می شدند.


همکاری ارناندس و رونی بازی به بازی بهتر می شد و در حالی که مهاجم انگلیسی مدافعان حریف را به خود مشغول می کرد، چیچاریتو این فرصت را داشت تا دروازه حریف را باز کند. این زوج به اندازه خوب کار می کردند که دیگر نیمکت نشینی برباتوف باعث تعجب کسی نمی شود.

گلزنی های ارناندس نقش مهمی در بیستمین قهرمانی یونایتدها در جزیره داشت اما این پایان درخشش او در این فصل نبود. او در رقابت های گلدکاپ و با پیراهن مکزیک به گلزنی هایش ادامه داد و با 7 گل زده، یکی از ارکان اصلی قهرمانی کشورش در این رقابت ها بود.

فرگوسن در زمان خرید کانتونا و اله گنار سولسشر هم از اینکه توانسته بود بازیکنانی با کیفیت را با قیمتی اندک به خدمت بگیرد، ابراز خوشحالی کرده بود. ارناندز هم بعد از فصل امیدوارکننده ای که در الدترافورد سپری کرد، نشان داد که می تواند به ستاره ای بزرگ برای شیاطین سرخ تبدیل شود.

 


+نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 6:12 عصرتوسط محمد | نظرات ( ) |



منچستر یونایتد

1-منطقه بیوگلوی استانبول, روز داربی مهم گالاتاسرای- فنرباغچه. تقریبا جایی برای نشستن پیدا نمی شود و اگر هم بشود باید رفت بالاترین طبقه کافه یا باری تاریک و تنگ نشست و از سرما لرزید و تازه کلی هم پول ورودی داد, پولی که در روزهای عادی موضوعیتی ندارد. روز دربی روز کاسبی است و تا جایی که جا دارد جیبها را پر می کنند کسبه محل. به صرفه ترین راه برای دیدن فوتبال سر پا ایستادن کنار خیابان و چشم تیز کردن به مونیتورهای نه چندان بزرگ داخل کافه ها و پاتوق هاست. اینجا تقریبا همه هوادار گالاتاسرای هستند و سرود " جیم بوم بوم " سرود ملی آنهاست. فرانک رایکارد اخراج شده و گئورگی هاجی ستاره ده نود فوتبال رومانی و بازیکن سابق همین زردپوشان پایتخت جایش را گرفته. این اولین بازی هاجی روی نیمکت گالا است و شاید حساس ترینش. وضعیت تیمش هم خوب نیست. سه مهره اصلی هاجی در فاز حمله, میلان باروش و هری کیول و آردا توران, غایبند. از ستاره ها فقط الانو در ترکیب اصلی قرار گرفته و بس. یک نتیجه قابل قبول در زمین فنر می تواند هواداران را به آینده تیمشان تحت رهبری هاجی امیدوار کند؛ که البته کار سختیست. هنوز جایی برای نشستن پیدا نکردیم که بازی شروع می شود.

2-بازی تمام شد. صفر-صفر. عربده ها و فریادها و اعتراض ها هم تمام شد و جای خودش را به آوازی چنین داد : " I love you Hagi, I love you Hagi ". هواداران کاملا از نتیج راضی به نظر می رسند. یک امتیاز در داربی خارج از خانه به علاوه چند موقعیت گل در دقایق پایانی جایی برای گله باقی نگذاشت و هاجی دوباره بدل شد به قهرمان گالا؛ منتها این بار با کت و شلوار و کراوات و به لطف عقل و تدبیرش, نه پای هنرمندش.

3-منطقه بیوگلوی استانبول, روز داربی مهم گالاتاسرای- فنرباغچه. کل شهر را اگر بگردی فوتبالی غیر از این بازی پیدا نمی کنی روی اسکرینها و مونیتورهای بزرگ و کوچک. ولی این قاعده استثنای خودش را هم دارد. کافه ای ایرلندی هست در قلب خیابان استقلال به نام " جیمز جویس ". کافه ای نسبتا جمع و جور با دکوراسیون و موزیکی که بوی ایرلند و دابلین می دهد یک سر.

صاحبش هم مرد میانسال ایرلندی است به نام " ایمون " که فیدل ( نوعی ویالون ) می نوازد و ترانه های فولک ایرلندی می خواند خودش. اینجا که هستی شنواییت به تعادلی دل انگیز و گوش نواز می رسد و کمی از فضای حاکم بیرون فاصله می گیری. تقریبا می شود اعلام کرد بسامد زبان ترکی و انگلیسی در هوا برابر است؛ آن هم انگلیسی با لهجه شیرین ایرلندی. بومی های این کاف هم بر عکس درصد بالای مردم ترکیه با انگلیسی بیگانه نیستند. این تنها مرکز ایرلندی کل استانبول است و تنها جایی که واقعا می شود به آن " sport pub " گفت. اگر سلیقه غذاییتان هم به ایرلندی ها بخورد دیگر بهشت فراهمتان شده است. " Fish & Chips " , " Pudding & Sussages " و مهمتر از همه " Irish Stew " که خیلی هم شبیه خوراک های ایرانی هست سرو می شود تا مهمان نوازی گرم ایرلندی نقصی نداشته باشد.

اما این کافه اهمیتی فوتبالی هم دارد که آن را کاملا متمایز می کند از کافه ها و بارهای دیگر. اینجا بازی گالاتاسرای – فنرباغچه نه اهمیتی ندارد و نه موضوعیتی. درست وقتی بیرون همه کار و زندگی را ول کردند و پای داربی استانبول نشسته اند اینجا بازی من سیتی و آرسنال پخش می شود. آرسنال میزبان ده نفره اش را با سه گل به خاک و خون می کشد و چند انگلیسی هم دست می زنند برای تیم محبوبشان. دو بازی در یک ساعت ,دو دسته هوادار فوتبال که هر کدام به اندازه حجمشان سر و صدا می کنند و نسبت به وقایع بازی واکنش نشان می دهند. دو جو فوتبالی و یک دنیا فرق. از هر دو بازی دقایقی را می بینم. مسلما من سیتی و آرسنال برایم مهمتر است. اما گالاتا و فنر را هم از دست نمی دهم؛ نه به خاطر فوتبالش, که البته بازی بدی هم نبود واقعا, به خاطر تماشاگرانش. یک چشمم به مونیتوری است که در دوردست سو سو می زند, فکرم به دنبال جایی می گردد برای خرید یک دوربین شکاری یا تلسکوپ که بشود بازیکنان را تشخیص داد تا دیگو لوگانو را با روبرتو کارلوس اشتباه نگیرم و چشم دیگرم که سعی می کنم سویش را از دیگری بیشتر نگاه دارم هواداران گالا را تعقیب می کند و مدام " اسنپ شات " می گیرد. از آن ور صدایی به گوش می رسد که : "come on ref " و این ور هم که سرود " جیم بوم بوم" گوش خراش است و موجب ناشنوایی مقطعی.

4-شاید خیلی چیزها خون ترک ها را به جوش بیاورد؛ " پ.ک.ک" , فیلتر شدن سایت یو تیوب ( که گویا اخیرا لغو شده است ) و توهین به سمبل ملی شان یعنی " آتاتورک " ( که مجازات قانونی دارد ), اما با یک قضیه هرگز کنار نمی آیند و اصلا برایشان تعریف شده نیست : پاس رو به عقب.

 این بزرگترین گناه در فرهنگ فوتبالی ترک هاست. بخششی هم در کار نیست. نتیجه و شرایط بازی هم تاثیری بر این قضاوت ندارد. کافیست یک پاس رو به عقب بدهی تا داد و فریادشان در آید و حتی هو کنند.

 ده دقیقه به پایان داربی مانده و فنر دیگر خسته از حملات بی نتیجه شورش خوابیده و یواش یواش بازی را دست مهمان همشهری می دهد. هاجی از بازیکنانش می خواهد توپ را حفظ کنند تا دقایق پایانی را سوار بر بازی شوند. گالا بالا می آید و در زمین فنر مستقر می شود. توپ به نزدیکی های باکس حریف می رسد. راه بسته است و کار منطقی پاس رو به عقب. اما منطق هواداران چیز دیگری می گوید : فقط بزن به تو.

تا بازیکنان گالاتاسرای پاسی رو به عقب یا حتی عرضی می دهند داد مردم در می آید. پاس رو به غقب برایشان حکم بزدلی دارد و بی دل و جراتی. برای ترک ها در آمدن از زیر پرس حریف و کارهای ترکیبی خیلی جذابیتی ندارد. فوتبال یعنی دریبل زدن و حرکات انفرادی و شوت های آسمان خراش. برای همین هم است که همه عاشق خوان پابلو پینو مهاجم کلمبیایی تبارشان شده اند که تازه به تیم پیوسته. پینو توپ را ور می دارد و می برد جلو و هرچند نفر که شد را جا می گذارد و توپ لو می دهد و نفس نفس زنان خود را به نیمه های زمین می رساند. این داستان بارها تکرار شد در طول بازی و کف و سوت بود که هوا میرفت.

این خوی فوتبالی در تیمهای باشگاهی ترکیه نسبت به تیم ملی شان کمتر دیده می شود و دلیلش هم حضور مربیان بزرگ جهان در لیگ است و بازیکنان با تجربه کلاس یک دنیا. اما وقتی به تیم ملی می رسد زمین و بازیکنان با سکوها و کافه نشینان هماهنگ تر می شوند. دلیل اینکه بازی های تیم ملی ترکیه در جام جهانی 2002 و یورو 2008 اینقدر جذاب بود هم بخش عمده اش بر می گردد به همین روحیه تهاجمی و نفرت از فوتبال دفاعی. برای ترک ها پاس رو به عقب نوعی وقت تلف کردن می ماند و مسلما کسی اینجا دوست ندارد وقتش تلف شود؛کسی برای وقت تلف کردن پول نمی دهد.

اما کمی آنسوتر بریتانیایی ها نشسته اند و برای پاس های عرضی و خروج از زیر پرس در نیمه زمین خودی دست می زنند. به داور هم زیاد اعتراض می کنند که البته با توجه به قضاوت های عجیب و غریب داورهای انگلیسی بیشتر حق با تماشاگران است. کسی اینجا برای حرکات تکنیکی بی نتیجه ارزشی قائل نیست. اینجا همه عاشق آدام جانسون می شوند که تکنیکی شگرف دارد اما توپ لو نمی دهد و به جای اینکه یک تنه به قلب دشمن بزند در عرض حرکت می کند و با پای چپ هنرمندش گل می نویسد. این قضیه البته منحصر نمی شود فقط به اندکی محدود تماشاگر در یک بار. بازی های لیگ برتر را از تلویزیون هم که تماشا می کنید به وضوح فرهنگ فوتبالیشان را درک می کنید و واکنش هایشان در جریان بازی را می بینید." کیث ", دوستی انگلیسی که هوادار لیدز است می گوید نیوکاسلی ها بیشتر سر و صدا را دارند در کل جزیره. کیث اودترافورد و استمفورد بریج را دوست ندارد اصلا: " مثل سالن اوپرا میمونن. " البته یکی از استثناهای این قاعده را هم می توانید در فن کلاب های لیورپول جستجو کنید. آنجا " اندکی" فضا فرق دارد.

5-یک هفته بعد. در کافه ایرلندی نشسته ام و بازی من یو و تاتنهام را تماشا می کنم. چند نفری که فوتبالی اند همه به یونایتد گرایش دارند, گرچه تی شرت یا شالگردن یا کلاهی دیده نمی شود بر تن و سرشان. جو آرامی است و کارکنان کافه به مناسبت هالووین کلاه بر سر و ماسک به صورت خم خم راه می روند تا مزاحم فوتبال دیدن مشتری هایشان نشوند. بعد ترکی غول آسا وارد کافه می شود . به زور سعی دارد انگلیسی حرف بزند با پسر جوانی که از بد حادثه کنارش نشسته. پسرک محجوبانه سر تکان می دهد و کلمات نامفهوم همدم ناخوانده اش را تایید می کند از روی ادب. مرد غول آسا اصلا کاری به فوتبال ندارد و سرگرم وراجی خودش است. تا بالاخره با اندک حواسی که برایش به یادگار مانده می فهمد اینجا همه هوادار یونایتد هستند. موقعیت را مناسب می بیند و با صدایی خش دار و دو رگه نعره می کشد: " اسپرز!اسپرز! "

زوج میانسالی کنار من نشسته اند. مرد لا به لای توضیحات فنی ای که به همسرش می دهد نیم نگاهی چپ چپ وار هم به بر هم زننده آرامش کافه می اندازد. بقیه حتی همین واکنش را هم نشان نمی دهند و فوتبالشان را تماشا می کنند. بعد نانی گل دوم را می زند که حسابی جنجالی است. در کافه بحث می شود. مرد کنار دستی ام هم مثل بقیه با من موافق است. تقصیر کمک بود که پرچم نزد و تقصیر گومس که بی جهت از جانب داور تصمیم گرفت. ترک غول پیکر اما همچنان عربده می کشد: " اسپرز! ". آخر سر آنقدر داد و هوار می کند که دوست مهربانش دستش را می گیرد و از کافه بیرون می برد. بازی تمام می شود. یونایتدی ها بلند می شوند, برای تیمشان دست می زنند, کلاه ها را به سر می گذارند, شالگردن ها را سفت می بندند و تن می دهند به سرمای سوزناک استانبول.

 


+نوشته شده در جمعه 90/1/26ساعت 2:45 عصرتوسط محمد | نظرات ( ) |



منچستر یونایتد
   1   2      >